معنی شعر چشمه
گشت یکی چشمه ز سنگی جدا غُلغله زن، چهره نما، تیز پا
چشمهای با تکبر و غرور و جوش و خروش بسیار از سنگی جدا شد.
آرایه: تشخیص (در مصراع دوم: چهره نما و تیزپا)
گه به دهان، بر زده کف چون صدف گاه چو تیری که رود بر هدف
گاهی همچون صدف کف به دهان میآورد و گاه همچون تبری بود که به هدف مینشست.
آرایه: تشبیه (در هر دو مصراع) - تشخیص (دهان چشمه) - کنایه (تیر بر هدف رفتن کنایه از مستقیم و با سرعت) - جناس ناهمسان (صدف و هدف) - تناسب (تیر و هدف)
گفت: درین معرکه، یکتا منم تاج سرِ گُلبن و صحرا، منم
میگفت: در این دنیا من نظیری ندارم، من تاجِ سر گل و سرور صحرا هستم.
آرایه: تشخیص (در مصراع اول)
چون بِدَوَم، سبزه در آغوش من بوسه زند بر سر و دوش من
هنگامی که میدوم سبزه خود را در آغوش من میاندازد و بر سر و دوش من بوسه میزند.
آرایه: تشخیص - واجآرایی (در حرف «ب») - مراعات النظیر (سر، دوش و آغوش)
چون بگشایم ز سر مو، شِکَن ماه ببیند رخ خود را به من
هنگامی که چین و شِکن موهای خود را باز کنم، ماه با آن همه زیبایی تصویر خود را در من میبیند.
آرایه: تشخیص (ماه ببیند) - مراعاتنظیر (مو، رخ، سر) - تناسب (مو و شکن)
قطرۀ باران که درافتد به خاک زود بدمد بس گُهر تابناک
وقتی که قطرۀ باران در خاک میافتد، گلهای رنگارنگی از او به وجود میآید.
آرایه: استعاره (گهر استعاره از گلها)
در بر من، ره چو به پایان برد از خجلی سر به گریبان برد
باران با وجود زیباییهایی که در خاک به وجود میآورد، هنگامی که به من میرسد، از خجالت و شرمندگی سر به گریبان خویش میبرد.
آرایه: کنایه (سر به گریبان بردن کنایه از شرمنده شدن)
ابر ز من، حامل سرمایه شد باغ ز من صاحب پیرایه شد
ابر به خاطر وجود من پر از باران شده و باغ به خاطر من زیبا و رنگارنگ گشته است.
آرایه: موازنه - استعاره (سرمایه استعاره از باران)
گُل به همه رنگ و برازندگی میکند از پرتو من زندگی
گل با وجود این همه زیبایی و لیاقت به خاطر وجود من است که زنده است و زندگی میکند.
آرایه: واجآرایی (در صامت «گ»)
در بُنِ این پردۀ نیلوفری کیست کند با چو منی همسری؟
در زیر این آسمان آبی چه کسی میتواند با من برابری کند.
آرایه: تشخیص
زین نَمَط آن مست شده از غرور رفت و ز مبدأ چو کمی گشت دور
بدینگونه آن مست شده از غرور (چشمه) رفت و وقتی کمی از سرچشمه خود دور شد
آرایه: تشخیص (در مصراع اول و دوم)
دید یکی بحر خروشنده ای سهمگنی ، نادره جوشنده ای
دریای خروشنده ،ترسناک و جوشندهای دید.
آرایه: تشخیص (در مصراع اول)
راست به مانند یکی زلزله داده تنش بر تن ساحل یله
دریای هولناک درست مانند زلزلهای بود که خود را در آغوش ساحل رها میکرد.
آرایه: تشخیص
چشمه ی کوچک چو به آنجا رسید وان همه هنگامه ی دریا بدید
چشمۀ کوچک هنگامی که به آنجا رسید و آن غوغا و فریاد دریا را دید.
آرایه: تشخیص (در مصراع اول و دوم)
خواست کزان ورطه قدم درکشد خویشتن از حادثه برتر کشد
خواست تا خود را از آن مهلکه و حادثه نجات دهد.
آرایه: کنایه (قدم در کشیدن کنایه از بیرون آمدن)
لیک چنان خیره و خاموش ماند کز همه شیرین سخنی گوش ماند
اما آنچنان ساکت و متعجب شد که با وجود همۀ شیرین سخنیها فقط گوش کرد و چیزی نگفت.
آرایه: تشخیص - کنایه (گوش ماندن کنایه از خاموش شدن) - حسآمیزی (شیرین سخنی)
جواب قلمرو زبانی صفحه ۱۵ فارسی (۱) دهم
۱- معنای واژههای مشخّص شده را با معادل امروزی آنها مقایسه کنید.
در بُنِ این پردۀ نیلوفری کیست کند با چو منی همسری؟
واژه «همسری» در گذشته به معنای «برابری» بوده اما امروزه به معنای «زوج» (شوهر یا زن) است.
راست به مانند یکی زلزله داده تنش بر تن ساحل، یَله
واژه «راست» نیز در گذشته به معنای «درست» بوده اما کاربرد امروزی آن در معنای «مستقیم» و«خط راست» است.
۲- بیت زیر را براساس ترتیب اجزای جمله در زبان فارسی، مرتّب کنید و نام اجزای آن را مشخّص نمایید.
گشت یکی چشمه ز سنگی جدا غُلغله زن، چهره نما، تیز پا
یکی چشمه، (نهاد) غلغله زن (قید) و چهره نما و تیز پا ز سنگی جدا (مسند) گشت. (فعل اسنادی)
جواب قلمرو ادبی صفحه ۱۵ فارسی (۱) دهم
۱- هر یک از بیتهای زیر را از نظر آرایههای ادبی بررسی کنید.
چون بگشایم ز سر مو، شِکَن ماه ببیند رخ خود را به من
تشخیص (ماه ببیند) - مراعاتنظیر (مو، رخ، سر) - تناسب (مو و شکن)
گه به دهان، بر زده کف چون صدف گاه چو تیری که رود بر هدف
تشبیه (در هر دو مصراع) - تشخیص (دهان چشمه) - کنایه (تیر بر هدف رفتن کنایه از مستقیم و با سرعت) - جناس ناهمسان (صدف و هدف) - تناسب (تیر و هدف)
۲- با توجّه به شعر نیما، «چشمه نماد» چه کسانی است؟
چشمه، نمایندهٔ افراد ضعیف و ناتوان، امّا پرهیاهو و مغرور و خودشیفته است.
آمیختن دو یا چند حس، در کلام را «حس آمیزی» میگویند؛ مانند: «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر» ؛ به جای «شنیدن سخن» ، «دیدن سخن» آمده است.
۳- نمونهای کاربرد این آرایۀ ادبی را در سرودۀ نیما بیابید.
شیرین سخنی (به دلیل آمیختگی دو حس چشایی و شنیداری) شاعر به جای شنیدن سخن از چشیدن سخن استفاده کرده است.
هر واژه امکان دارد در معنای حقیقی و یا معنای غیر حقیقی به کار رود. به معنای حقیقی واژه، «حقیقت» و به معنای غیر حقیقی آن، «مجاز» میگویند. «حقیقت»، اوّلین و رایجترین معنایی است که از یک واژه به ذهن میرسد. «مجاز»، به کار رفتن واژهای است در معنی غیر حقیقی؛ به شرط آنکه میان معنای حقیقی و معنای غیر حقیقی واژه، ارتباط و پیوندی برقرار باشد؛ مثال:
پشت دیوار آنچه گویی، هوش دار
تا نباشد در پسِ دیوار، گوش
سعدی
همان طور که می دانید، «گوش» اندام شنوایی است و در این معنا، «حقیقت» است و نمیتواند در پسِ دیوار بیاید؛ شاعر در بیت اوّل، به مفهوم مجازی «گوش ،»یعنی؛ «انسانِ سخن چین» تأکید دارد. اکنون به بیت دوم توجّه نمایید.
ما را سرِ باغ و بوستان نیست
هرجا که تویی تفرّج آنجاست
سعدی
عالَم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنهانگیز جهان نرگس جادوی تو بود
حافظ
در بیت اوّل، واژۀ «سر» در مفهوم مجازی «قصد و اندیشه» به کار رفته است. «سر» محل و جایگاه «اندیشه» است.
در بیت دوم، مقصود شاعر از واژۀ «نرگس»، معنایی غیر حقیقی، یعنی «چشم» است. آنچه که «گل نرگس» و «چشم» را به هم میپیوندد و اجازه میدهد تا یکی به جای دیگری به کار رود، «شباهت» میان آن دو است.
۴- در شعر این درس دو نمونه مَجاز بیابید و مفهوم هر یک را بنویسید.
آشکار و نهان مجاز از همه موجودات و هستی
دانا و نادان مجاز از همه انسان ها
کام مجاز از دهان و زبان
خاک مجاز از زمین
سرودوش مجاز از تمام وجود چشمه
گوش مجاز از شنیدن
جواب قلمرو فکری صفحه ۱۶ فارسی (۱) دهم
۱- پس از رسیدن به دریا، چه تغییری در نگرش و نحوهٔ تفّکر «چشمه» ایجاد شد؟
به کوچکی و حقارت خود پی برد و از غرور و خودبینی دست برداشت و محو عظمت و بزرگی دریا شد.
۲- معنی و مفهوم بیت زیر را به نثر روان بنویسید.
نعره بر آورده، فلک کرده کر دیده سیه کرده، شده زَهره در
آن دریا فریاد میکشید به گونهای که فریادهایش گوش آسمان را کَر میکرد. نگاه خشم آلود و ترسآور داشت و بسیار بیمناک شده بود.
۳- سرودۀ زیر از سعدی است، محتوای آن را با شعر نیما مقایسه کنید.
یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟ گر او هست حقّا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید صدف در کنارش به جان پرورید
بلندی از آن یافت کو پست شد در نیستی کوفت تا هست شد
تأکید هر دو سروده بر فروتنی و تواضع و نیز پرهیز از غرور و خودبینی است. چشمهای که در شعر نیما مغرور و متکبر است و همه کس را به چشم حقارت میبیند با دیدن عظمت دریا سکوت اختیار میکند اما قطره باران در شعر سعدی متواضع و فروتن است و این تواضع سبب میشود که او با ارزش شود.
۴- دوست دارید جای کدام یک از شخصیتهای شعر نیما (چشمه، دریا) باشید؟ برای انتخاب خود دلیل بیاورید.
به عهده دانش آموز